هایدگر ، فیلسوفی مهم ، سیاستمداری گمراه
نصرت شاد نصرت شاد

 

Martin Heidegger 1889-1976

 

 

 

          هایدگر در فلسفه فرانسه .

 

تام راکمور در کتاب " هایدگر و فلسفه فرانسوی "  دلایل فراز و فرود هایدگر میان استادان تفکر در فلسفه فرانسه را بررسی میکند . او مینویسد هنوز تعجب در این است که چگونه بعد از جنگ جهانی دوم ، یک فیلسوف تیره فکر آلمانی و نازی سابق توانست یک نقش رهبری روی فلسفه هومانیستی آن کشور داشته باشد گرچه گفته میشود که هنر فلسفه باید در خدمت رفاه و سعادت انسان باشد و نه در خدمت نیروها و اهداف اهریمنی .  در مورد هایدگر، گروه دیگری میگویند که باید میان یک فیلسوف مهم و یک نازی معمولی فرق گذاشت . پیش از هایدگر قرنها دکارت استاد تفکر فلسفه فرانسویان بود .

    وایتهد سنت فلسفی اروپا را ردیفی از زیرنویس های دیگران بر فلسفه افلاتون میدانست و میگفت فلسفه دیگر هیچگاه به جایگاه مهم قبلی خود نخواهد رسید . گادامر اهمیت فلسفه هایدگر را در حد فلسفه هگل و دکارت میدانست . نقد و معروفیت آثار هایدگر میان دههای 20 و 30 قرن گذشته در فرانسه آغاز شد گرچه هایدگر نظری تحقیرآمیز نسبت به فلسفه فرانسه داشت و میگفت که آنان لحظه ای که شروع به تفکر کنند ، انگار به زبان آلمانی حرف میزندد .

با این وجود اثر فلسفه هایدگر را امروزه میتوان روی اندیشمندان فرانسوی مانند لویتاس ، دریدا ، لیوتارد ، هنری ، فوکو ، و لوکان مشاهده کرد . دریدا در فرانسه یکی از مهمترین خوانندگان آثار هایدگر بود . غیر از هایدگر ، در قرن گذشته استادان تفکر دیگری مانند برگسن ، هگل ، کویف ، سارتر ، و لاکان نیز در فرهنگ فرانسه مشاهده میگردند .

اهمیت هایدگر در میان استادان فلسفی فرانسه به اندازه دکارت ، هگل و کویف است . هایدگر خود نظری منفی در باره اندیشه های دکارت و سارتر داشت . آلکساندر کویف ، فیلسوف روس در سال 1919 شوروی را ترک کرد و برای تحصیل و مطالعه آثار هگل به آلمان رفت و در سال 1928 از آنجا به فرانسه مهاجرت نمود و میگفت که هگل عقل را وارد تاریخ نمود و تاریخ با افکار هگل به پایان رسید . مارکسیستها مخصوصا انگلس؛ نخستین مارکسیست، نیز اینگونه نظرات هگل را تبلیغ میکردند ؛ شاید به این دلیل که کمونیسم، آخرین نظام تاریخ بشر خواهد بود . کویف میگفت که احتمالا آینده جهان و معنی زمان حال و اهمیت گذشته وابسته به تفسیر امروزی ما از افکار و آثار هگل خواهد بود .

هایدگر در سال 1947 در نامه ای با عنوان " پیرامون هومانیسم " به خوانندگان فرانسوی آثارش توصیه میکند که چگونه آنان را مطالعه کنند . او مدعی است که هومانیسم وی پسامتافیزیکی است . منقدین وی ولی مدعی هستند که نازیسم و آنتی هومانیسم او ریشه در بی خیالی وی  در مقابل انسان و مسائل انسانی دارند . هایدگر غیر از مخالفت با دکارت ، مخالف دین دولتی و رسمی نیز بود . باید اشاره کرد که فلسفه فرانسه همیشه همچون ساختارسیاسی آن ، هرمی و مرکز گرا بوده است .

در فلسف فرانسه ، مالرمه ، لاکان ، فوکو ، آلتهوسر ، و دریدا همگی شاگرد هگل بودند . بخشی از محفل مفسران آثار هگل در فرانسه ، مذهبی یا راستگرا هستند . در فلسفه فرانسه ، اگزیستانسیالیسم شاخه ای از رشته فلسفه فنومنولوگی است . میان سالهای 1968-1945 هر روشنفکر فرانسوی یا عضو حزب کمونیست بود یا هوادار جنبش چپ . مارکسیسم فرانسوی بیشتر مارکسیسم لویس آلتهوسر بوده است . چون مارکسیسم هیج تجدید نظر طلبی را تحمل نمیکند ، سارتر میگفت که با تغییر زمان ، همیشه فلسفه های جدید بوجود می آیند .

هوسلر فلسفه هگل را عکس العملی رمانتیک در مقابل فلسفه کانت میدانست . او همچنین هگل را استاد اسکولاستیک زمان حال بشمار می آورد . هگل میگفت که تنها یک سیستم فلسفی حقیقی میتواند در جهان وجود داشته باشد . او در کتاب فنومنولوگی گفته است که تاریخ با حظور ناپلئون به نقطه پایانی خود رسید . دکارت مدعی بود که شناخت به یقین ایمان وابسته است .

استادان تفکر دورههای فلسفی گوناگون فرانسه عبارتند از دکارت ، لاک ، کانت ، هگل ، و مارکس . دکارت ، راسیونالیست بود ، لاک ایمپریست ،هگل میخواست فلسفه کانت را کامل کند ، و مارکس فلسفه هگل را عملی سازد . کانت در جایی گفته است که او فلسفه افلاتون را بهتر از خود او فهمیده است . در آمریکا نگاه به هایدگر با عینک پست مدرنهای فرانسوی بوده است . در زمان جنگ سرد هر دو بلوک شرق و غرب همدیگر را متهم به سرکوب آزادی ، به نام آزادی نمودند .

 


March 24th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي